جدول جو
جدول جو

معنی چهار برج - جستجوی لغت در جدول جو

چهار برج(چَ بُ)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه، 700 تن سکنه دارد. از زرینه رود آبیاری میشود. محصولش غلات چغندر، کشمش و بادام است. شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است. در دو محل بفاصله 2500 گز بنام چهاربرج قدیم و جدید مشهور و چهاربرج جدید 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهار بند
تصویر چهار بند
دو مفصل دست یا آرنج و دو مفصل زانو، چهار مفصل، کنایه از دنیا و چهار عنصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهاربر
تصویر چهاربر
شکل هندسی که چهار خط مستقیم در چهار طرف آن باشد، مربع، مربع مستطیل، چهارضلعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهار بیخ
تصویر چهار بیخ
ریشۀ کاسنی یا خطمی، کبر، کرفس و رازیانه، چهار ریشه، درختی که ریشه های ستبر و محکم داشته باشد، کنایه از چهار عنصر
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
اسم عمارت حکومتی بندر بوشهر و آن عمارتی است که در چهار ضلع آن چهار برج ساخته و بهمین مناسبت به این اسم موسوم گردیده است. شیخ نصرخان از طایفۀ آل مذکور که سمت مصاهرت مرحوم حسنعلی میرزای فرمانفرما ولد خاقان خلدآشیان فتحعلی شاه طاب ثراه را داشته و هنوز از خانوادۀ او در بندر بوشهر هستند این عمارت را در عهد خاقان مغفور مبرور بنا نموده است و بعد خرابی بهمرسانیده در عهد ناصرالدین شاه سنگ بستی در کنار مرداب که غاوی مینامندساخته شده و مخارج بسیاری کرده اند و دهنۀ چاربرج گردیده. در زمان حکومت مرحوم مؤیدالدوله طهماسب میرزا ولد مرحوم محمد علی میرزا بالاخانه ای رو به غاوی و دوبری شهر بنا نموده اند که در حقیقت یک ضلع یعنی یک برج از این چهار برج محسوب میشود و تقریباً منزل شخصی حاکم بندر بوشهر همان بالا خانه است: در تاریخ فارس تألیف میرزا جعفرخان خورموجی در ذکر بندر بوشهر مسطور است، ’که در اواخر دولت نادری شیخ ناصرخان ابومهیری که از اعراب نجد و در جهازات نادرشاهی ناخدایی با اعتبار بود شهر را بانی و صاحب اختیار آمد چون سه سمت بحر و یک طرف متصل براست سمت خشکی را حصنی حصین و بروجی رصین برافراشت’ ممکن است بنای چاربرج را نیزهمین شیخ ناصرخان کرده باشد. (مرآت البلدان ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
چهارضلعی. ذواربعه اضلاع. (یادداشت مؤلف). سطحی از جوانب محاط به چهار خط راست متصل. که چهار خط راست محیط او گردد. رجوع به چهارضلعی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ زَ بَ)
دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. در 24000 گزی شمال خاوری شاه آباد کنار راه شوسۀ شاه آباد به کرمانشاه واقع است، 840 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات. چغندر قند و لبنیات است. چهارزبر در سه محل زیر واقع شده، چهارزبر بالا، 1000 گزی شمال گردنۀمعروف چهارزبر، چهازبرپائین، 1500 گز پائین تر از چهارزبر بالا، چهارزبر علینقی خانی، 3000 گز با چهارزبر پائین فاصله دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
چهار ورق، در اصطلاح بازی آس ورقهائی که بر آنها صورت تک خال، شاه، بی بی و سرباز نقش است. رجوع به چاربرگ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ رِ)
دهی است از دهستان برده بره بخش اشترنیان شهرستان بروجرد، 1338 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ فَ رَ)
مرکب از چهار + لاشه، و آن کنایه از عناصر چهارگانه است
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ)
دهی است از دهستان بابائی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، 240 تن سکنه دارد. محصولش غلات، صیفی، لبنیات و پشم است و از رود بابائی آبیاری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی شمال باختری اسفراین واقع است. 624 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات، پنبه، زیره و انواع میوه است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ بُ ج کِ)
دو محل به این اسم موسوم است، یکی آباد و دیگری خراب. چهار قلعه و آبادی بوده و بفاصله ثلث فرسخ به طور مربع، این چهار آبادی را چهاربرجک مینامیدند و در دوفرسخی رود هیرمند در سمت مشرق واقع بوده و چهاربرجک آباد مشهور به چهاربرجک سردار امانخان بلوچ واقع در ساحل رود هیرمند در طرف شمال قلعه دارد. در اطراف قلعه طایفۀ بلوچ از چوب گز خانه ساخته اند میان قلعه و در خارج 300 خانوار بلوچ که تقریباً عده نفوس آنها 1350 نفر میباشد سکنی دارند. پنج قریه از توابع چهاربرجک است و سکنۀ کلابلوچند. از چهاربرجک تاقلعه کرباسک یازده فرسخ است که در دو طرف رود هیرمند، یعنی در شمال و جنوب این رود چه در آبادی و چه در میان جنگل گز طایفه و ایل بلوچ ساکن میباشند این جماعت 1130 خانوار و مالدار هستند. گاو و گوسفند و شترهای خوب دارند. زراعت هم میکنند. (مرآت البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهار بر
تصویر چهار بر
سطحی که توسط چهار خط مستقیم محیط گردد: چهار ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار باغ
تصویر چهار باغ
چار باغ چار پاره چالپاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار بند
تصویر چهار بند
چهار مفصل دو مفصل دست (آرنج) و دو مفصل زانو، چهار عنصر، دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
بیخ کاسنی و بیخ رازیانه و بیخ کبر و بیخ کرفس که آنها را اصول الاربعه گونید، چهار عنصر: آب باد خاک آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار درد
تصویر چهار درد
درد شدید هنگام زائیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار ضرب
تصویر چهار ضرب
بحر هفتم از اصول هفده گانه موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
مربع، مستطیل، چهارضلعی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان کوهستان غرب واقع در منطقه ی چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
بز پیشانی سپید
فرهنگ گویش مازندرانی